پشت درِ باغِ سبز اسکان موقت، چه چیز انتظار فلسطینی‌ها را می‌کشد؟


لورنزو کامل، استاد تاریخ جهانی و تاریخ خاورمیانه و شمال آفریقا در دانشگاه تورین است. او در دانشگاه‌های خاورمیانه، ایالات متحده و اروپا به فعالیت‌های پژوهشی و تدریس پرداخته است. کامل چهارده کتاب در مورد تاریخ جهانی، امور خاورمیانه و مدیترانه نوشته از جمله کتاب ” برداشت‌های امپراتوری از فلسطین: نفوذ و قدرت بریتانیا در اواخر دوران عثمانی” کتابی که برنده جایزه شد و مورد تحسین منتقدان قرار گرفت. کامل برنده جوایز زیادی شده است از جمله جایزه بین المللی جوزپه سیاکا در سال ۲۰۱۰ میلادی، جایزه بنیاد فریتز تیسن در سال ۲۰۱۵ و جایزه کتاب فلسطین در سال ۲۰۱۶ میلادی.

به گزارش به نقل از الجزیره، اکنون بیش از دو ماه است که مقام‌های اسرائیلی در واکنش به حمله حماس به مناطق جنوبی غزه که منجر به کشته شدن حدود ۱۲۰۰ نفر شد، جنگی را علیه غزه آغاز کرده اند. بمباران بی امان غزه توسط اسرائیل و حملات نیرو‌های زمینی ارتش اسرائیل محلات غزه را با خاک یکسان کرده و باعث جان باختن نزدیک به ۲۰ هزار فلسطینی شده که بیش از یک سوم آنان کودک بوده اند.

هدف اعلام شده از یورش اسرائیل و محاصره غزه ریشه کن ساختن حماس بوده، اما امکان تحقق آن توسط مقام‌ها و تحلیلگران خارجی مورد تردید قرار گرفته است. در عوض، ویرانی‌های گسترده در غزه و هم چنین گفتگو‌های داخلی در اسرائیل به هدف دیگری اشاره می‌کند که مقام‌های اسرائیلی ممکن است به دنبال آن باشند. سندی که توسط وزارت اطلاعات اسرائیل به مطبوعات درز کرد انتقال اجباری و دائمی ۲.۳ میلیون فلسطینی ساکن غزه به شبه جزیره سینا مصر را تشریح کرده بود. گزارش شده که آن سند برای سازمانی به نام واحد اسکان نوار غزه تهیه شده که به دنبال استعمار مجدد و مشابه هجده سال پیش نوار غزه پس از خروج نیرو‌های اسرائیلی و شهرک نشینان از آن است.

با این وجود، ما اکنون در سال ۱۹۴۸ میلادی زندگی نمی‌کنیم. امروزه از بین بردن شهر‌ها و روستا‌ها کاری بسیار دشوارتر است. زمانی که ۷۵ سال پیش درصد زیادی از جمعیت فلسطینی از سرزمین‌های خود توسط شبه نظامیان اسرائیلی اخراج شدند دسترسی به رسانه‌ها به مراتب کم‌تر از حال حاضر بود. بنابراین، مقام‌های اسرائیلی به آن چه ما می‌توانیم آن را “طرح ب” بنامیم روی آورده اند: از طریق ریختن ده‌ها هزار تن بمب بر روی نوار غزه آن ناحیه را غیر قابل سکونت سازند. استراتژی جدید با هدف قرار دادن زیرساخت‌های غیرنظامی که زمینه زندگی در آن باریکه را فراهم می‌کنند از جمله مدارس، دانشگاه ها، بیمارستان ها، نانوایی ها، مغازه ها، زمین‌های کشاورزی و گلخانه ها، ایستگاه‌های آب، سیستم‌های فاضلاب، نیروگاه ها، پنل‌های خورشیدی و ژنراتور‌ها اجرا می‌شود.

این امر به موازات محاصره کامل غزه انجام می‌شود که طی آن غذا، آب، برق و دارو قطع شده است. ارتش اسرائیل روزانه چند کامیون وارد می‌کند که سازمان‌های بشردوستانه گفته اند به هیچ وجه پاسخگوی نیاز‌های جمعیت فلسطین نیست که ۱.۸ میلیون نفر از آنان آواره شده اند. این اقدامات منجر به ایجاد وضعیتی شده که می‌توان از آن تحت عنوان “فاجعه”، “قبرستان” و “جهنم” یاد کرد. فلسطینیان غزه تا مرز بقا تحت فشار قرار گرفته اند. این در حالیست که ایجاد اپیدمی‌های گسترده توسط برخی به عنوان یک هدف مطلوب تلقی می‌شود. همان طور که “گیورا ایلند” رئیس سابق شورای امنیت ملی اسرائیل مدعی شده که بروز “اپیدمی‌های شدید در جنوب نوار غزه پیروزی را برای اسرائیل نزدیک‌تر خواهد ساخت”.

هنگامی که نوار غزه غیر قابل زندگی شد و مردم چاره‌ای جز ترک داوطلبانه نداشتند گام بعدی آن است که اطمینان حاصل شود که کشور‌های همسایه و پیش از همه مصر آماده جذب آوارگان فلسطینیان باشند. این موضوع توسط چندین شخصیت برجسته در اسرائیل از جمله “رام بن باراک” معاون سابق رئیس موساد مطرح شده است. بن باراک در توئیتی به زبان عبری نیاز به ایجاد ائتلافی از کشور‌ها و بودجه بین المللی را بیان کرد که برای ساکنانی که می‌خواهند غزه را ترک کنند از طریق کسب شهروندی امکان جذب فراهم سازد.

“وودرو ویلسون” رئیس جمهور اسبق ایالات متحده در تاریخ ۱۲ نوامبر ۱۹۱۴ میلادی خطاب به “ویلیام مونرو تروتر” مدافع برابری نژادی نوشته بود:”تفکیک نژادی تحقیرآمیز نیست بلکه یک مزیت است و باید مورد توجه شما آقایان قرار گیرد”.

اکنون بیش از ۱۰۰ سال که از آن زمان می‌گذرد طرح اسراییل که کمتر به جداسازی و بیش‌تر با پاکسازی قومی ارتباط دارد با عبارات مشابهی ارائه شده است. به گفته بن باراک این اخراج “فرصتی برای ساکنان غزه به منظور فرار از حکمرانی همراه با ترس و وحشت حماس است که از آنان به عنوان سپر انسانی استفاده می‌کند”. البته طنز ماجرا اینجاست که غیر نظامیان فلسطینی اغلب توسط ارتش اسرائیل به عنوان سپر انسانی مورد استفاده قرار می‌گیرند.

فراتر از آن همراه با تاکید بر خروج داوطلبانه در این به ادعای اسرائیل “رویکرد خیرخواهانه” اسکان اجباری برای جامعه بین المللی نیز با این ادعا که فلسطینیان واقعا صرفا عرب هستند در قالبی به ظاهر خوشایندتر عرضه می‌شود تا افکا عمومی را متقاعد کنند که آوارگان فلسطینی می‌توانند به راحتی به دیگر کشور‌های عربی نقل مکان کنند.

اسرائیل مدتهاست که ۱۵۶۰۰۰ فلسطینی (و نوادگان آنان) را که پس از سال ۱۹۴۸ توانستند در داخل مرز‌های خود باقی بمانند “عرب” خوانده و هویت فلسطینی آنان را انکار کرده است. همان طور که “بنیامین نتانیاهو” نخست وزیر اسرائیل زمانی ادعا کرده بود “شهروندان عرب اسرائیل دارای ۲۲ دولت ملی هستند آنان به ایجاد دولت دیگری نیاز ندارند”. در اینجا مهم است که تاکید کنیم اشاره به جمعیت محلی از تنگه جبل الطارق تا تنگه هرمز به عنوان “اعراب” مانند آن است که مردم آفریقای جنوبی، ایالات متحده، کانادا، استرالیا، نیوزیلند، ایرلند و بریتانیا را بدون در نظر گرفتن منشاء آنان “انگلیسی” بنامیم. درست است که آنان زبان مشترکی دارند، اما دارای تاریخ، سنت‌ها و هویت‌های بسیار متمایزی از یکدیگر بوده اند.

بیش از هزار سال پیش “محمد بن احمد شمس الدین المقدسی” جغرافیدان زاده فلسطین در قرن چهارم هجری به روشنی توضیح داد که خود را فلسطینی می‌دانست. او نوشته است:”به آنان (کارگران در شیراز) در مورد ساخت و ساز در فلسطین گفتم و با آنان درباره این مسائل گفتگو کردم. استاد سنگ تراش از من پرسید: آیا تو مصری هستی”؟ من پاسخ دادم:”خیر، من فلسطینی هستم”.

قرن‌ها بعد در تاریخ ۳ سپتامبر ۱۹۲۱ سرمقاله‌ای در روزنامه عرب زبان “فلسطین” با این تیتر چاپ شد:”ما اول فلسطینی هستیم و بعد عرب”. این موارد صرفا دو نمونه از منابع مکتوب هستند که در آن “فلسطینی” به وضوح به عنوان نمادی از یک هویت استفاده می‌شود. اگر به سال‌های اشغال کرانه باختری (۱۹۴۸ – ۱۹۶۷) توسط اردن نگاه کنیم این که فلسطینیان صرفا عرب نیستند آشکارتر به نظر می‌رسد. اشغالی که در آن زمان از سوی مردم محلی و بیش از همه توسط سازمان فتح مورد مخالفت قرار گرفت.

مبارزان فلسطینی تا جایی پیش رفتند که “ملک حسین” خود را موظف به اعمال حکومت نظامی دید. در غزه که در همان دوره تحت کنترل مصر بود فلسطینیان با سرکوب شدید مواجه شدند، از حق شهروندی محروم شدند و کنترل بسیار کمی بر اداره امور محلی داشتند و اکثر آنان در شرایط بسیار بدی عمدتا در اردوگاه پناهجویان زندگی می‌کردند. آنان توسط نیرو‌های شبه نظامی اسرائیلی از روستا‌های اطراف نوار غزه از جمله هوج، نجد، مجدال، الجوره، یبنه و بیت دراس اخراج شده بودند. سه روستای آخر به طور خاص مناطقی هستند که شیخ احمد یاسین، عبدالعزیز الرنتیسی و ابراهیم الیزوری سه بنیانگذار حماس در کودکی همراه با خانواده‌های شان از آنجا اخراج شده بودند.

امروز نه تنها فلسطینی‌ها علیه اخراج دسته جمعی خود از غزه و احتمالا کرانه باختری مبارزه می‌کنند بلکه کشور‌های همسایه که اسرائیل برای میزبانی از فلسطینیان به آنان فشار می‌آورد نیز به شدت در حال مقاومت هستند. “عبدالفتاح السیسی” رئیس جمهور مصر بار‌ها و به صراحت “آوارگی فلسطینیان از سرزمین خود” را رد کرده است. او مانند اسلاف خود فلسطینیان را به مثابه تهدیدی امنیتی قلمداد می‌کند. او می‌ترسد اگر فلسطینیان به صحرای سینا وارد شوند آن شبه جزیره به پایگاهی برای عملیات مبارزان فلسطینی تبدیل شود که می‌تواند مصر را به جنگ دیگری بکشاند.

اردن نیز نگران اخراج فلسطینیان از کرانه باختری به خاک خود است و ملک عبدالله و دولت اش مخالفت خود را به صراحت اعلام کرده اند. “ایمن صفدی” وزیر امور خارجه اردن استدلال کرده است: مقام‌های اسرائیلی هر کاری که می‌خواهند انجام دهند. بروند غزه را نابود کنند هیچ کس جلوی شان را نمی‌گیرد، اما وقتی کارتان تمام شد ما نمی‌خواهیم آشفتگی‌ای که شما مسبب اش بودید را پاک کنیم”.

توانایی اسرائیل برای اجرای “طرح ب” زیر سوال است. سازمان ملل متحد در سال ۱۹۵۰ میلادی پیشنهاد اسکان هزاران فلسطینی از نوار غزه به شبه جزیره سینا را مطرح کرد. این پیشنهاد با مقاومت شدید پناهجویان مواجه شده و در نهایت کنار گذاشته شد. امروز مقاومت شدیدتر از همیشه است. فلسطینیان می‌دانند که معنای واژه “اسکان موقت” چیست یعنی “حق بازگشت” به سرزمین شان برای آنان دیگر وجود نخواهد داشت.



منبع